89/11/26
8:39 ص
خواستم با عصبانیت بنویسم که چرا این سران فتنه را بازداشت نمی کنید، دیدم که باد می کنند، که دیدم متورم متوهمند. گفتم اگر هم چیزی از بازداشت شان ننویسم که شجاع می شوند، که انگار شده اند! خواستم تحلیل کنم که دیدم مردم در ایام الله 9 دی و 22 بهمن، تمام تحلیل ها را تعبیر کرده اند! خواستم چیزی ننویسم دیدم که خواهند گفت، از ترس کلامی از 25 بهمن به میان نمی آورند! خواستم به قوه ی قضاییه بگویم که چرا اینان را آزاد گذاشته اند و این که اگر نیازی به کمک دارند که مردم خودشان حاضرند بازداشت و محاکمه و اعدام را انجام دهند، ولی دیدم که فردا خواهند گفت اینها کاسه ی داغ تر از آش شده اند! گفتم از ریز بودن سران فتنه و تمام روسا و عمالشان بنویسم که دیدم آن قدر ریزند که به کاغذ نمی آید، گفتم از ریز بودنشان ننویسم دیدم که نظام بزرگ مان آن قدر مقدس است که کوچکترین هتک حرمت به آن را نیز نباید تحمل کرد. خواستم از ثواب صبر بنویسم که دیدم هر روز صواب جهاد بیشتر نمایان می شود. گفتم شاید بتوانم عدم محاکمه را از باب مصلحت توجیه کنم ولی دیدم 25 بهمن را به کدام مصلحت تحمل نمایم. خواستم از جذب حداکثری بنویسم دیدم که باعث دق حداکثری شده است.
گفتم بهتر است یک آرزو کنم:
خداوندا می شود که خودم، خودخودم، در ثواب اعدام سران فتنه سهیم باشم که غیرت مردم انقلابی ایران اسلامی را نشانه گرفته اند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.